ظرفهای مانده از جمعِ کوچک شب قبل ،که خلاف خودِ جمع مفصل بودند ، را شست

گلدانهایش ، آنها که روزآب دادنشان بود ، را آب داد

لباسهای شسته شده را پهن کرد 

ظرفهای شسته شده را خشک و جمع کرد 

خانه را به نظم و ترتیب قبل درآورد

 سبزی پلوی  کنار گذاشته شده  از شب گذشته را روی اجاق گذاشت تا آرام آرام دم بکشد برای ظهر

با همان پیش بند آشپزخانه ،ساعت ده دقیقه به یازده تلویزیون را روشن کرد و همراه آدمهای شاد تصویر لبخند زد 

سالش تحویل شد ،تلویزیون را خاموش کرد 

خودش رفت و ظرفی از شیرینی هایی که پخته بود را برای همسایه برد و به کنجکاویهای  او در مورد سال نو ایرانی  جواب داد

و دلش . 

دلش پرواز کرد ،رفت هزاران کیلومتردورتر پیش تمام عزیزانش در سرزمینی که حالا بهار است




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

دبیرستان دوره اول فارابی کلاس هفتم گرگان FanficIR سئو و ادوردز مينا آهنگ ‌‌ Krystal تاجرچت 2mpns خاطره پرواز های هوایی